آخرهفته
سلام پسر گلم روز چهارشنبه 9 دی ماه ساعت 11 مرخصی گرفتم تا شما عزیز دلمو ببرم مرکز بهداشت برای واکسن خیلی استرس شدیدی داشتم و فقط آیت الکرسی میخوندم برات خلاصه رسیدیم مرکز بهداشت و خیلی خیلی شلوغ بود ویک اعتی شایدم بیشتر منتظر موندیم تا نوبت ما بشه اول که برای کنترل قد و وزن رفتیم که تا خانم و توی لباس پرستاری دیدی زدی زیر گریه و جیغغغغغ که هیچ جوره آروم نمیشدی و همکاری نمیکردی با هزار مکافات و بدبختی قد و وزن و دور سرت و گرفتن بعد هم نوبت واکسن که بازم شروع کردی به گریه اونم چه گریه ای... بم...
نویسنده :
مامانی رضا
8:44