رضا کوچولوی مامان
سلام گل پسرم من
وبلاگ قبلیت که اینهمه براش زحمت کشیده بودم به دلایل نا معلومی حذف شد
و من تصمیم گرفتم دوباره برای گل پسرم وبلاگ درست کنم تا انشاءا... بزرگ بشه ادامش بده
از این روزهات بگم که الان یک سال و دو ماه و 12 روزته الهی دورت بگردم
هر حرفی میزنیم تکرار میکنی و بعضی حرفا رو قشنگ میگی
مثل مامان - بابا- دایی- احمد- ننانه (ریحانه) -ممد(محمد)- علی
پاطه (فاطمه)- آبا (آب)- به به (غذا) نی نی- تیلیت (کلید)
وخیلی چیزای دیگه که الان حضور ذهن ندارم
خیلی شیرین شدی طوری که دوست دارم قورتت بدم
از این مدت که نبودیم بگم که وبلاگ بلاگفا حذف شد
و من مجبور شدم دوباره برات درست کنم اما خیلی حیف شد
چون از لحظه تولدت بود اما خب اشکال نداره از حالا امیدوارم اتفاقی پیش نیاد
خاله جون هر وقت میان دیدنت یه لباس جدید برات میخرن دستشون درد نکنه
خاله جون شما رو خیلی خیلی دوست داره
امیدوارم محبتاشو شما جبران کنی پسر خوبی براخاله جون باشی
همچنیم مامانی مهربون که همه وقتشو نو برای شما میزارن
و من میرم سر کار و شما رو نگه میدارن... ا
میدوارم هم من هم شما پسر قشنگم قدردان زحمات اونایی که در حقت خوبی کردن باشی...
پسرک مو فرفری من نمیدونی وقتی سر کار هستم چقدر دلتنگتم اما چه میشه کرد!!!!
صبحا هم زود بیدار میشی و اگه بفهمی من دارم میرم گریه میکنی
الهی مادر فدات بشه عزیز دلم اما چاره ای نیست عزیزم مجبورم برم سر کار
امیدوارم بزرگ شدی این و درک کنی و از دستم ناراحت نباشی
ظهر که از سر کار میام بهانه گیریات شروع میشه
و کلا خیلی کم خوابی و من عاشقانه بغلت میکنمو میبرمت تو اتاق تو بلغم میمونی
و بعدشم شیر میخای و شیر میخوری و گاهی اوقات میخابی گاهی اوقات هم که اصلااااااااااااااااااااااااااااا ... که معمولا خیلی به ندرت پیش میاد ظهر بخابی
دوستت دارم عزیز دلم
دیروز امیر رضا و علیرضا پسر دایی ها از مشهد اومدن و خوشبحالت شده و خیلی خوشحالی
علیرضا هم که عاشقتههههههه و مدام باهات بازی میکنه
دیروز علیرضا و امیر رضا بردنت پارک وکلی بهت خوش گذشته عزیز دلم
انشاءا... همیشه شاد و سرزنده و موفق باشی گلم
چند تا عکس از 7 ماهگی گل پسرم که الان براش میزارم
عکس هشت ماهگی عزیز دلم
عکی نه ماهگی عزیز دلم که کچلش کرده دایی هادی
اینم عکسهای دیروز که امیر رضا برده بودت پارک با لباس خونه
امام زمان پشت و پناهت مادر