مامانی و خاله جون رفتن کربلا

1394/6/30 8:10

نویسنده : مامانی رضا

478 بازدید

اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

روز شنبه ساعت 12 ظهر مامانی و خاله جون رفتن کربلا و ما تنها شدیم از دیروز هم بهانه گیر شدی بد جووووووووووررررررررررررررررررررررفکرکنم بهانه مامانی و میگیری..... خاله (خاله من) هم خدا خیرشون بده میان صبح ها که من میرم اداره پیشت میمونن دستشون درد نکنه انشاءا... بتونیم خوبیهاشونو جبران کنیم محبت دیشب هم با خاله و رضا کوچولو رفتیم پارک و شما کلی خوشحال شدی و بازی میکردی و هیچ جوره راضی نمیشدی بریم خونه ... عزیز دلم صبحها که میخام بیام اداره متوجه میشی میخام برم خیلی بی قراری میکنی الهی مامان قربونت بشه مجبورم عزیزمممممممممم خدا کنه با این شرایط بتونی کنار بیای..

دوستت دارم امید مادر بغل

در ضمن یادم رفت بگم موهای فرفری گل پسرمو خودم کوتاه کردم خندونک وقتی خوابیده بود چون بیدار باشه نمیزاره ..عکساشم بعدا میزارم

آرایشگر نبودیم که اونم به لطف گل پسری شدیم

ali-mahsa عاشقتم پسر قشنگم

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

قالب اختصاصی
30 شهریور 94 9:45

قالب های رایگان و قالب های اختصاصی با عکس فرزند شما با استایل های شیک و زیبا از دیدنش پشیمون نمیشید

مامانی گیتا جون
31 شهریور 94 8:52

پس جاشون خالی نباشه ان شاا... به سلامتی برگردن بنده خدا مامان منم از دست این فسقل خانم ما هیچ جا نمی تونه بره دو سال پیش که خواست بره مشهد منو گیتا هم باهاشون رفتیم فکر کنم بهترین راه حل این بود که تو هم باهاشون می رفتی یک تیر و دو نشان